عاقا مامانم بهم گفت 10000 هزار تومن بهت میدم شیشه های پنجره خونه رو تمیز کن منم قبول کردم ..
.
.
.
داشتم شیشه ها رو تمیز میکردم یهو ی خانم مسن از تو خیبابون گفت ننه چقدر میگیری شیشه ها رو تمیز کنی یهو مامانم از اون یکی پنجره گفت زیاد نمیگیره خانم من بهش 10000 هزار تومن دادم ...
.
.
.
.
.
.
هیچی دیگه الان شیشه های پیره زن رو تمیز کردم دارم میرم خونه دخترش هم تمیز کنم یه عالمه هم بهم لباس کهنه داده کلن مسیر زندگیم عوض شد
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
نظر شما راجع به این وبلاگ چیست؟
پنل نویسندگی
برای گرفتن پنل نویسندگی به ادمین درخواست دهید.
آمار سایت